Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ناطقان»
2024-05-05@09:03:03 GMT

چطور خرافه را از زندگی مان دور کنیم؟

تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۵۶۱۶۰۵۳

از در و همسایه شنیده بودم که شخصی در محله سرکتاب باز می‌کند، آیینه بینی می‌کند، مهره می‌اندازد و از آینده خبر می‌دهد، می‌گفتند با همین جادو جنبل‌ها به خیلی از دختر‌ها کمک کرده تا مثلا بختشان باز شود یا کسانی که طلسمشان کرده بودند، طلسمشان شکسته شده، حتی شنیدم کسانی که چک برگشتی دارند یا طرف دعوایشان فرار کرده بود را پیدا می‌کند و به دام می‌اندازد، خلاصه که بساطش خوب داغ بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آنقدر که جذب شدم و به آپارتمانی که در آن هم کار و هم زندگی می‌کرد، رفتم. ناطقان: از پله‌ها نتوانستم بالا بروم، راه پله‌ها پر بود از مراجعان ساده و نادانی که نشسته بودند نوبت شان شود و چشم به دست او دوخته بودند تا گره مشکلشان را حل کند، با چند نفر در همان راه پله‌ها شروع به صحبت کردم، یکی از آن‌ها گفت که وقت ازدواجش گذشته و چند رمال به او گفته اند که بختش را بسته اند، به او گفتم چرا و چه کسی باید اینکار را برایت بکند؟ مگر دشمن داری؟ او هم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «مگه نشنیدی تا حالا بخت کسی را بسته باشن؟! حتما خاطرخواه زیاد داشتم و یکی از آن‌ها که جواب منفی به او دادم، بختم را بسته یا شاید هم یکی از حسود‌های فامیل باشد!» دیگر چیزی به او نگفتم. از فرد دیگری پرسیدم که شما برای چه آمدید؟ او هم گفت که با شوهرش به مشکل خورده و آمده دعایی یا وردی، چیزی بگیرد تا بلکه مشکلش حل شود و شوهرش او را طلاق ندهد.

بماند که من در آن روز موفق نشدم که به دیدن این شخص رمال بروم و دیگر هم آنجا پیدایم نشد، چون اعتقادی به این خرافات نداشتم، اما زیاد شنیده بودم که افراد دیگری هم مثل او آیینه بینی می‌کنند، یا فال قهوه می‌گیرند و از آینده خبر می‌دهند، سراغ یکی از این فال قهوه بگیر‌ها رفتم تا ببینم دنیای آن‌ها و مشتری‌های پر و پاقرص خرافاتی شان چگونه است؟! گفتم از آینده ام بگویید! اول سکوت کرد و قهوه را به دست من داد تا بخورم و بعد هم فنجان را برگرداند و کلی به آن نگاه کرد. صبرم تمام شده بود، گفتم بگو چطور شد، چی می‌بینی؟ او هم بی مقدمه گفت که قصد ازدواج داری، اما این بخت خوبی برایت نیست.

از او پرسیدم چرا؟ خانم فال گیر گفت اجازه ندارم جوابش را بگویم. بعد هم حرف‌های بی سروتهی درباره درس و دانشگاه و خانواده زد و من هم از خانه اش بیرون رفتم. خلاصه اینکه من اصلا قصد ازدواج نداشتم و گزینه‌ای هم برایم وجود نداشت، اما او درباره موردی صحبت می‌کرد که وجود خارجی نداشت. حالا حساب کنید خیلی‌ها پای این حرف‌ها زندگی هایشان را می‌بازند و هزار مشکل دیگر برایشان پیش می‌آید.

شخصی که به خاطر عطسه کردن خواستگاری را بر هم می‌زند

روان شناسی می‌گفت مراجعه کننده‌ای داشته که به او گفته پنج سال است به خاطر عطسه‌هایی که قبل از رفتن به مراسم خواستگاری، خودش یا یکی از اعضای خانواده می‌کنند، خواستگاری را کنسل می‌کند. این فرد به خاطر یک خرافه‌ای به نام عطسه که برخی معتقدند باید به خاطرش صبر کنند یا کاری که قصد انجامش را دارند به تعویق بیندازند، به خواستگاری نمی‌رود. از سوی دیگر خانواده‌ها یا افرادی هم هستند که خرافه‌هایی بدتر از این را قبول دارند، مثل اینکه نعل اسب در خانه نگه می‌دارند، به خاطر اینکه شانس می‌آورد، یا هنوز به نحسی سیزده معتقدند و به تخته می‌زنند تا چشم نخورند

خرافه و نظر اسلام درباره آن

دین اسلام می‌گوید ریشه خرافات در ضعف ایمان و جهل مردم است، بنابراین اگر فردی ایمان به خداوند در او کمرنگ شود، میلش به خرافات هم بیشتر می‌شود چرا که خرافات در واقع همان باور‌های غیر منطقی و غیرعلمی است که افراد آن را به هم منتسب می‌کنند و ریشه در گرایشات باطنی بشر دارد. افرادی که این خرافات در وجودشان ریشه کند، زندگی کردن بدون آن برایشان غیر ممکن می‌شود، مثل همین خانواده‌ای که پنج سال به خاطر یک عطسه ازدواج پسرشان را به تعویق انداختند.

خرافات و انواع مختلف اختلالات روانی

بنا به گفته منابع علمی خرافات زیاد و اعتقاد پیدا کردن به آن باعث ریشه دواندن وسواس‌های بسیار فکری و عملی در افراد شده و این یک نوع اختلال روانی محسوب می‌شود چرا که دیگر فرد قادر نیست افکار و رفتار خود را تحت کنترلش دربیاورد و این افکار خرافی هستند که او را هدایت می‌کنند. مثل اینکه یک فردی برای بیرون رفتن از منزل و اینکه روز خوبی داشته باشد، باید ده بار درب را به هم بزند یا اینکه چندین بار قفل درب را چک کند تا خیالش راحت بشود.

سایر اختلالاتی که افراد ممکن است با اعتقاد به خرافه به آن مبتلا شوند اختلالات اضطرابی و استرس، افسردگی و خودکشی، بدگمانی و ... هستند. باور‌های خرافی باعث می‌شود افراد فکر کنند که همه چیز جبر است و هیچ تلاشی در زندگی اثرگذار نیست و فقط این عوامل ماورایی است که بر ما تنها اثر کرده و کنترل زندگی مان را در دست دارد.

تصمیم گیری‌های مهم زندگی بر پایه خرافات

شاید برخی تصور کنند که اعتقادات خرافی فقط مختص افراد کم سواد و کم هوش است، اما زهی خیال باطل. تحصیل کرده‌های ما هم در دام این خرافات می‌افتند. هر چند تحقیقات نشان می‌دهد که این رفتار‌ها و اعمال خرافی بیشتر در بین افرادی که دارای سطح هوشی و تحصیلی پایینی هستند و در خانواده‌های مستبد و خشن بزرگ شدند، دیده می‌شود، اما باز هم تحصیلکرده‌ها و ثروتمندان زیادی هستند که تا فال قهوه شان را نگیرند یا برگ تاروت نریزند از خانه بیرون نمی‌روند و برهمین منوال ازدواج می‌کنند یا طلاق می‌گیرند.

برخی اعتقاد دارند که نگهداری نعل اسب در منزل یا هر محیط دیگری برایشان شانس می‌آورد

فال قهوه و تاروت و احساس امنیت پوشالی

«مستوره صداقت»؛ روانشناس بالینی دراین باره می‌گوید: «افراد زیادی را دیدم که مثلا به تصور اینکه همسرشان با فرد دیگری در ارتباط بوده، سراغ فال قهوه یا خرافات دیگری می‌رفتند، این‌ها تصور می‌کردند که نمی‌توانند طور دیگری شرایط را به کنترل خود در بیاورند. حتی کسانی هستند که نمی‌خواهند با واقعیت‌ها آنطور که درست است روبه رو شوند، بنابراین رو به خرافات می‌آورند.

اغلب افرادی که به سمت این باور‌های خرافی می‌روند، کسانی اند که در زندگی موفقیت زیادی کسب نکرده یا با شکست روبه رو شده و احساس ناامنی می‌کنند؛ بنابراین راحت‌ترین راه برایشان رفتن به سمت خرافه است تا به نظر خودشان انرژی مثبت بگیرند، اما این امنیت هیچگاه برایشان حاصل نمی‌شود».

شاید برخی تصور کنند که الان با پیشرفت تکنولوژی و علم دیگر مردم به سمت افکار خرافی و کار‌هایی مثل فال گرفتن و مسائل دیگر مثل آیینه بینی، کف بینی و چیز‌هایی از این دست نمی‌روند، در حالی که با همین رشد علم، خرافات هم پیشرفت کرده و به شکل‌های جدید مثل فال قهوه، چای، شمع یا چیز‌های دیگر در آمده است. چه زندگی‌های خوبی که با باور‌های خرافی از هم پاشیده و چه جوان‌هایی که با چنین تفکراتی لگد به بخت خودشان زده اند.

صداقت در این باره می‌گوید: «گاهی هم پیش می‌آید که افراد، اعتقادی به فالگیر و رمال و این دست خرافات‌ها ندارند، اما به باور جمعی عمل می‌کنند یا اینکه فکر می‌کنند ناچار و مستأصل هستند، درحالی که راهکار جای دیگری است منتهی افراد، راه ساده را انتخاب می‌کنند تا به آرامش برسند. اینجاست که باید گفت فضای خانواده باید تربیت صحیح را به بچه‌ها بدهد تا واقع گرا رشد کنند و همین طور فضای خانواده دیکتاتور و خشن نباشد.»

امان از رمال‌های به ظاهر درویش مسلک!

برخی از رمال‌ها و فالگیر‌ها هم هستند که به ظاهر خود را خیلی مذهبی یا درویش مسلک و مومن نشان می‌دهند و از همین طریق وارد زندگی افراد می‌شوند، مردم باید خیلی آگاه باشند و گول این افراد را نخورند. برای از بین بردن این بساط خرافاتی باید تفکر صحیح را جایگزین باور‌های نادرست و بی ربط کنیم.

چطور با باور‌های خرافی مبارزه کنیم؟

«سارا رحیم زاده»؛ روانشناس در ارتباط با مبارزه با خرافات می‌گوید: «خردورزی بهتر است جایگزین تقلید از جمع شود، ثانیه‌ای اگر فکر کنیم خودمان می‌فهمیم که واقعا عطسه هیچ ربطی به کنسل کردن کارهایمان ندارد یا قند افتادن در چایی به میهمان آمدن مرتبط نیست. واقعا چه ارتباط علت و معلولی بین این موارد وجود دارد؟ قرآن کریم ما را به تفکر کردن و مطالعه کتاب آسمانی دعوت کرده است، به جای باور‌های خرافی فکر کنیم.»

برای حل خیلی از مشکلات مربوط به گذشته و تصمیم گیری‌های درست در آینده از ازدواج گرفته تا طلاق و مسائل دیگر به جای رفتن پیش فالگیر و رمالی که زندگی خودش را نمی‌تواند درست مدیریت کند، بهتر است به روانشناسانی مراجعه کنیم که علم آن را دارند و تفکراتشان با خرافات گره نخورده است. اینکه زیر بالشت همسرمان دعای مهر و مهربانی بگذاریم یا اینکه با سحر و جادو بخواهیم چیز خورش کنیم، قطعا بی تاثیر است و هیچ خانواده‌ای از این طریق پا برجا نمانده است، اما با این دست از خرافات خیلی از خانواده‌ها از هم پاشیده اند.

رحیم زاده می‌گوید: «حضور در جلسات روان درمانی می‌تواند باور ما به عقاید خرافی را از بین ببرد. اگر این باور‌ها را ما هم داریم می‌توانیم با تهیه کردن یک جعبه هر بار که تفکر وسواسی خرافی به ما هجوم آورد، آن را یادداشت کنیم و در جعبه بیندازیم و دربش را ببندیم.»

مثلا شما یک گربه سیاه دیده اید و فکر می‌کنید که خبر بدی به شما خواهد رسید، این فکر را یادداشت کنید و در جعبه بیندازید. بعد از مدتی متوجه می‌شوید که این اتفاقات هیچ ربطی به هم نداشته اند مگر اینکه سعی کنیم آن‌ها را با هم ربط دهیم یا در راستای برآورده شدن آن‌ها گامی برداریم» منبع: باشگاه خبرنگاران برچسب ها: خرافه ، زندگی ، دور کردن

منبع: ناطقان

کلیدواژه: خرافه زندگی دور کردن باور های خرافی فال قهوه باور ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت nateghan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ناطقان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۶۱۶۰۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها-طیبه یوسفی مظاهر: مشتاقانه به دنبال نام ونشانی از او بودم که در میان جست‌وجو برای یافتن نشانی از خانواده از همان ابتدا جذب عشق بی انتهای یک خواهر به برادر مجاهدش شدم که با گذشت ۴ سال از پر کشیدنش گویی هنوز هم حضور بردار در زندگیش جریان دارد و حس غرور به داشتن برادری چون علی آقا در صدایش موج می‌زند و با بغض و اشک چشم می‌گوید من هر لحظه او را احساس می‌کنم و معجزات بسیاری از ایشان دیدم.

آری علی خاوری جانباز مدافع حرم که در سی سالگی عاشقانه به سوی معبود شتافت ابراهیم هادی نسل ماست که گفتن از همه ویژگی‌های او نه در یک خبر و گزارش ما و نه در یک کتاب هیچ‌گاه ممکن نبوده و نیست و ما تنها به قدر ماندن در تاریخ و در حد بضاعت خود ایشان را معرفی می‌کنیم.

می‌خواست گمنام بماند ولی تقدیر بر این بود که چراغ راه هدایت ما و نسل ما باشد و بدانیم شهدا دست یافتنی است و اگر در چهل سال پیش ابراهیم هادی وجود داشت امروز هم می‌شود ابراهیم هادی شد درست مثل علی خاوری.

محور تمام فعالیت‌هایش نماز بود حتی در سخت‌ترین شرایط نمازش را اول وقت می‌خواند و اگر در وسط جاده بود باید متوقف کرده و نماز ادا کند؛ درست مثل ابراهیم.

در بیمارستان هم که بستری می‌شد با وجود آنکه تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی برایش بسیار سخت بود ولی وقت اذان که می‌شد سجاده سبزرنگش را در کنار پنجره گشوده نماز ادا کرده و در خلوت با خدای خود نجوا و به راز و نیاز می‌پرداخت.

سر شار از صفا و ادب و معنویت بود، متین و با وقار، همیشه به یاد خدا بود و از آن غافل نمی‌شد و جاذبه‌های معنوی او باعث جذب مردم و جوانان به دین و معنویت می‌شد؛ درست مثل ابراهیم.

ابهت خاصی داشت قد و بالایی بلند و محاسن زیبا و بلند و جاذبه چهره اش، مهربانی و چشم‌های گیرایش، و حتی محبت کردنش همه را جذب خود می‌کرد؛ جوان و خوشدل و خوش سیرت و خوش صورت، نورچشمی خانواده و اقوام بود، اصلاً وقتی درونت پاک باشد خدا چهره ات را گیرا می‌کند که این گیرایی، از نور ایمانی است که در ظاهرت نمایان می‌شود و می‌شوی یکی مثل ابراهیم.

شجاعت و یکرنگی از ویژگی‌های بارز او بود، بسیجی بود، هیئتی، مسجدی و هم ورزشکار، بدن محکم و تنومندی داشت و به واسطه مرام پهلوانی و قدرت جسمانی‌اش در ورزش سرآمد و قدرتمند بود درست مثل ابراهیم.

برای جذب جوانان به سوی خدا و دین و اهل بیت علیهم السلام از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کرد، الگوی خود را شهدا و بخصوص ابراهیم هادی قرار داد، حالا یک استاد و یک الگوی کامل پیدا کرده بود در مسیر ابراهیم قدم برداشت و شد یک ابراهیم دیگر.

عاشق ابراهیم هادی بود، ابراهیم را بهترین الگو برای تمام مردم می‌دانست بارها کتاب سالم بر ابراهیم را به دوستان هدیه می‌داد، داستان اذان شهید هادی را برای همه روایت می‌کرد، اذانی که باعث شده بود ده‌ها نفر به جبهه اسلام گرایش پیدا کنند، سعی می‌کرد خودش هم مسیر شهید ابراهیم هادی را طی کند.

برای تواضع و خاکی بودن، غیرت و مردانگی و پاکی وجودش شهید ابراهیم هادی را الگو قرار داده بود، می‌خواست مثل ابراهیم باشد و در مسیرش محکم و استوار...

علی مرد مبارزه در میدان‌های سخت نظامی، روشنگری، جهادی، فرهنگی و سیاسی بود و دوستانش لقب «مرد میدان» را برای او برگزیده بودند، همیشه کتاب دعایی همراهش بود که بر روی کتاب عکس رهبری و ابراهیم بود وقتی وارد سپاه شد، روی لباس فرم پاسداریش پیکسل شهید هادی را زده بود.

برای همگان از اخلاص و عشق ابراهیم هادی به خانم فاطمه زهرا (س) سخن می‌گفت، خودش هم ارادت خاص و ویژه‌ای به مادر سادات داشت، مراسم عقدش هم در روز ولادت خانم فاطمه زهرا (س) در مراز شهید گمنام بود آن هم مراسم امام زمانی پسند؛ تا آنکه با عشق زهرایی، با آغاز ایام فاطمیه در بیمارستان بستری و در شام ولادت خانم فاطمه زهرا (س) پس از تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی عاشقانه به سوی معبود پر کشید.

برای کارهای جهادی پیش قدم بود و آن را توفیق و افتخاری برای خود می‌دانست، از ظواهر دنیوی فراری بود در کمک به سالمندان و رسیدگی به حال محرومین، نیازمندان و یتیمان و دستگیری جوانان فعال و حساسیت زیادی داشت و برای کمک هر انچه از دستش بر می‌آمد دریغ نمی‌کرد درست مثل ابراهیم.

در زندگی خود پیوسته به اسلام و قرآن و اهل بیت، نظام و کشور خدمت می‌کرد، دواطلبانه به جبهه‌های حق علیه باطل شتافت و سه سال متوالی به عنوان مدافع حرم خالصانه در دفاع از حرم ال الله و تنها برای رضا خدا مجاهدت کرد تا آنکه در عملیات محرم در سوریه به دلیل جراحت و جانبازی و استنشاق مواد خاص شیمیایی و رادیو اکتیو به سرطان درگیر شد، خوشحال از این بود که تنها با خدا معامله کرده است؛ در روزهای آخر عمر با برکتش در بیمارستان با آنکه تحمل درد را نداشت شال تبرکی حرم حضرت زینب (س) را که بر گردن اندخته بود می‌بوسید و می‌گفت ما نوکریمون را برای اربابمان انجام دادیم و حتماً در لحظه‌های آخر عمر در کنار ارباب بی کفن سربلند بود و دلش از این شاد بود که بی بی زینب (س) را در کنار خود می‌دید؛ در روی تحت بیمارستان به یکباره از خواب بیدار و به حالت احترام نشست، به سمت قبله خیره شد و می‌خندید و هیجان زده به خواهر می‌گفت «خانم زینب (س) اومده بالای سرم «وساعتی بعد پرواز به سوی ابدیت.

اخلاص او در کارها، سبب می‌شد تا او فقط خدایش را مدنظر قرار دهد، و از آنجا که الگویش را شهید ابراهیم قرار داده بود به دنبال گمنامی بود وشاید برای همین بود که هیچوقت قدمی برای اثبات جانبازی و تشکیل پرونده برنداشت.

حالا زندگی نامه، سیره و منش و خاطرات علی آقا در کتابی با عنوان «مثل ابراهیم» به چاپ رسیده تا به عنوان الگویی مناسب به جامعه امروز معرفی شود.

رضا عنبری نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان و از نویسندگان کتاب «مثل ابراهیم» در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد آخرین اثر خود اظهار کرد: نگارش کتاب مثل ابراهیم از سال ۱۴۰۰ آغاز و پس از گذشت بیش از یک سال کار بر روی کتاب، درست روز میلاد حضرت زهرا (س) کار کتاب به پایان رسید که طی روزهای آینده مراسم رونمایی از کتاب برگزار خواهد شد.

وی در خصوص هدف اصلی از نگارش کتاب با بیان اینکه وظیفه اصلی ما طبق فرمایش مقام معظم رهبری، معرفی شهدا به عنوان الگوی مناسب برای جامعه است، عنوان کرد: با توجه به اینکه علی آقا در هر زمینه‌ای که ما ورود کردیم، چه در حوزه اخلاقی، نظامی، معنویت، شجاعت، تحصیل، ورزش و… سرآمد بوده ما با این کتاب به دنبال این هستیم که یک الگوی درست به جامعه معرفی کنیم همان طور که امام خامنه ای عزیز فرمودند «هر شهیدی یک نماد است که این نمادها می‌شوند الگو برای جوانان ما؛ سعی کنید چهره‌ای شهدا را آن چنان که هست برای جوان‌های امروز روشن کنید، و این به آنجا منتهی بشود که جوانها بتوانند در بین این چهره‌هایی که معرّفی شده‌اند و نشان داده شده‌اند، برای خودشان الگو انتخاب کنند، به آنها دل ببندند و راه آنها را دنبال کنند»

نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان به نحوه آشنایی با علی خاوری اشاره و عنوان کرد: زمانی که مشغول به جمع آوری خاطرات کتاب مهمان شام زندگینامه و خاطرات شهید سید میلاد مصطفوی از شهدای مدافع حرم شهرستان بهار بودم، به یک اسم علی خاوری برخوردم و شماره علی آقا را گوشی ذخیره کردم تا سراغ او بروم و خاطرات سید میلاد را از زبان کسی که خودش ذوب در شخصیت سید میلاد بوده بشنوم، اما نمی دانم چرا این توفیق قسمت من نشد.

وی با بیان اینکه در جمع آوری کتاب خاطرات شهید مدافع حرم مجید صانعی نیز مجدد به اسم علی خاوری برخوردم، گفت: مجید همان شهیدی است که وقتی قرار بود علی خاوری برای آوردن مهمات از ساختمان خارج شود، پیش دستی می‌کند و کمی زودتر از علی بیرون می‌رود و به همین ترتیب، تقدیر شهادت برای مجید رقم می‌خورد و درست جلوی چشمان علی، با تیری که بر قلبش اصابت می‌کند به شهادت می‌رسد و لذا این بار نیز در جمع آوری خاطرات شهید تصمیم گرفتم به سراغ علی آقا بروم.

عنبری اضافه کرد: متأسفانه این بار نیز توفیق حاصل نشد و در بهمن ماه سال ۱۳۹۹ با شنیدن خبر تلخ پر کشیدن جانباز مدافع حرم علی خاوری بر اثر جراحات جنگی در دفاع از حرم، بسیار متأثر شدم و فهمیدم باز هم از همراهی با یک شهید زنده جا ماندم.

وی به بیان اینکه چند ماه بعد از عروج علی آقا، تصویر زیبایی از ایشان در فضای دیدم و بی درنگ آن را به اشترک گذاشتم، گفت: بعد از ساعتی خانواده علی آقا از من تشکر کرده و چند خاطره خوب از ایشان برایم نوشتند که خاطرات برایم بسیار جالب بود و لذا با معرفی خود درخواست کردم تا اطلاعات بیشتری از زندگی علی آقا برایم ارسال کنند که مورد استقبال خانواده ایشان قرار گرفت و خاطرات بسیاری از این مجاهد بزرگ برای من ارسال کردند و لذا جرقه جمع آوری اطلاعات و نگارش کتاب زندگی نامه ایشان در ذهن من زده شد.

نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان در بیان علت نامگذاری کتاب با عنوان «مثل ابراهیم» از عشق و ارادت ویژه این رزمنده مجاهد به شهید ابراهیم هادی و حرکت در مسیر این شهید سخن به میان آورد و توضیح داد: علی آقای خاوری در تمام زندگی خود شهید ابراهیم هادی را الگوی خود قرار داده بود و هر آنچه از ایشان شنیده بود را در زندگی اش پیاده کرده بود به طوری که سیر زندگی ایشان هم همچون ابراهیم بود.

وی با تاکید بر اینکه جانباز مدافع حرم علی خاوری یک ابراهیم برای نسل امروز بود، اظهار کرد: علی خاوری یک ابراهیم هادی دیگری در جامعه امروزی ما می‌شود و ما هدفمان این است که شهدا را دست یافتی جلوه دهیم و بگوییم اگر ابراهیم هادی در چهل سال پیش و در دهه شصت شهید شده ولی امروز هم می‌شود ابراهیم هادی شد که نمونه آن علی خاوری است.

عنبری با بیان اینکه علی آقا عاشق ابراهیم هادی بود و این شهید بزرگوار را بهترین الگو برای تمام مردم می‌دانست ابراز کرد: علی آقا کتاب سلام بر ابراهیم و تقریباً تمام آثار گروه شهید هادی را به دقت مطالعه کرده بود و همواره در تلاش بود تا آنچه را که می‌خواند در زندگی خود پیاده کند که اینچنین شد و رفته رفته درست مثل ابراهیم شد به طوری که وقتی سیر زندگی علی آقا را مطالعه می‌کنیم می‌بینیم که چقدر شبیه ابراهیم هادی بوده و لذا و بر همین اساس اسم کتاب زندگی نامه ایشان به عنوان «مثل ابراهیم» انتخاب شد.

نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان اضافه کرد: علی آقا بارها کتاب سلام بر ابراهیم را به دوستان هدیه می‌داد و افراد را تشویق به خواندن این کتاب می‌کرد.

وی با بیان اینکه برای نوشتن خاطرات علی آقا به سراغ، خانواده، دوستان و همرزمان شهید رفتم، اضافه کرد: ما در این کتاب، به دنبال خلق اثر ادبی نبوده و نیستم، فقط می‌خواستم علی خاوری را از زاویه دید و نگاه دیگران روایت کنم و به همین دلیل، سعی در اختصار را در نظر داشتم و به اختصار به سبک و سیره زندگی ایشان در برهه‌های مختلف پرداختیم.

نماینده گروه شهید ابراهیم هادی در همدان در تبیین بارزترین ویژگی‌های اخلاقی ایشان با تاکید بر اینکه این رزمنده مجاهد انسانی مخلص، شجاع، ولایتمدار و… بود، گفت: در سبک زندگی ایشان دغدغه‌ی هدایت جوانان، عشق شدید به شهدا و شهادت، ذوب بودن در اهل بیت و ولایت، احترام خاص به والدین، اهل گریه بودن، معصومیت و شوق به رفتن و رسیدن بسیار به چشم می‌خورد.

وی با عنوان اینکه علی خاوری در حوزه‌های جهادی بسیار فعال بود و بیش از ۱۰ سال در قالب اردوهای جهادی در روستای اطراف شهرستان رزن فعالیت داشت، گفت: ایشان در اردوهای جهادی در عرصه‌های عمرانی، فرهنگی و درمانی بسیار فعال و پویا بودند و در عین حالی که شخصیت بسیار معنوی و خاصی داشتند یک فعال و کنشگر سیاسی و مطالبه گر نیز بودند.

عنبری به بعد سیاسی شخصیت علی خاوری نیز اشاره و توضیح داد: ایشان فردی بسیار شجاع و نترس بودند و با صراحت و تمام قد در برابر مسئولین کم کار می‌ایستادند، در عرصه‌های سیاسی و راهپیمایی‌ها بسیار فعال و همواره در حال جهاد تبیین و روشنگری بودند و بخاطر روشنگری‌هایش در خصوص فتنه ۸۸ برخی از مسئولین دولت وقت در شهرستان از ایشان گلایه داشتند و او را تحت فشار قرار می‌دادند.

وی با تاکید بر اینکه نکته به نکته و خط به خط کتاب بسیار آموزنده است، به وصیت نامه علی خاوری اشاره و یادآور شد: علی آقا بسیار وصیت نامه عجیبی دارند که نشان دهنده شخصیت والای ایشان است که ابتدای این وصیت نامه به معرفت و علاقه‌ای که به اهل بیت الله السلام داشتند اشاره دارد و قسمت پایانی وصیت نامه که بسیار زیبا و خواندنی است نشان از ارادت خاص و ویژه ایشان به ولایت و به شخص امام خامنه ای است که می‌گوید ای کاش جان‌ها در بدن داشتم و در راه ولایت و امام خامنه ای فدا می‌کردیم و سلام مرا به امام خامنه ای برسانید و بگویید که آرزوی من دیدن چهره مبارک شما از نزدیک بود.

عباس خاوری پدر مجاهد فی سبیل الله علی خاوری در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به این سوال که چرا این مجاهد فی سبیل الله به دنبال جانبازی در سوریه در نبرد با تکفیری‌ها، اقدامی برای ثبت پرونده جانبازی اش نکرد، بیان کرد: از آن جایی که علی آقا الگوی خود را شهید ابراهیم هادی قرار داده بود و سبک و سیره زندگی خود را بر مبنای سبک زندگی این شهید معز قرار داده بود، همواره به دنبال گمنامی بود و هدفش تنها رضایت پروردگار و انجام تکلیف بود، و لذا هیچ گاه قدمی برای اثبات جانبازی و تشکیل پرونده برنداشت و تنها با خدا معامله کرد.

وی در همین خصوص با بیان خاطره‌ای عنوان کرد: در روزهای آخر عمر با برکتش که حال مساعدی نداشت با بغض به علی آقا گفتم کاش حداقل پیگیر پرونده جانبازی ات می‌شدی تا برای ارتقای درجه و دیگر امورات از آن استفاده می‌کردی ولی ایشان به شال روی دوشش که شال تبرکی حرم حضرت زینب بود اشاره کرد و پاسخ داد درجه من را خانم حضرت زینب و حضرت رقیه داده‌اند، مگر من برای ارتقای درجه رفته‌ام؟ ما برای اربابمان نوکری کرده‌ایم و همین جا بود که وصیت کرد این شال را با خودش دفن کنیم که ما هم به این وصیت ایشان عمل کردیم.

وی با بیان اینکه علی آقا همواره در راه رضای خدا قدم می‌برداشت و می‌خواست کارهایش برای خدا باشد، به ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی ایشان اشاره و تاکید کرد: علی از همان کودکی ویژگی‌های شخصیتی خاصی داشت، برای پدر و مادر احترام ویژه ای قائل بود و همواره دست و پای من و مادرش را می‌بوسید، در ادب و متانت بی‌نظیر و بخاطر مهربانی و اخلاق نیکویش جایگاه خاصی در بین اقوام داشت و همه به ایشان ارادت خاصی داشتند و در همه حال به او احترام می‌گذاشتند.

وی با بیان اینکه ارتباط من با علی آقا آنچنان نزدیک و صمیمی بود که کمتر کسی باور می‌کرد ما پدر و پسر باشیم، اضافه کرد: ایشان بسیار شجاع، متواضع، نترس و عاشق شهدا و اهل بیت (ع) بود، به نماز اول وقت و نماز شب بسیار اهمیت می‌داد، بر خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت و همواره در کمک به فقرا و نیازمندان در تلاش بود.

وی با اشاره به ولایتمداری این جانباز مدافع حرم با بیان اینکه در وصیت نامه خود تاکید کرده بود که دوست ندارم در تشییع جنازه من کسی که ذره‌ای با ولایت و جمهوری اسلامی زاویه و مشکل دارد شرکت کند، خاطر نشان کرد: ایشان وصیت کرده که در تشییع جنازه ام پرچم آمریکا و اسرائیل را آتش بزنید تا همگان بدانند که من تابع ولایت فقیه و ضد آمریکا هستم که طبق وصیت ایشان در زمان تشییع پیکر پاکش ابتدا تابوت علی را از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد کردیم و بعد پرچم‌ها را به دست مادر علی آقا دادیم و ایشان با صلابت خاصی که داشتند، پرچم استکبار را در تشییع پیکر تنها پسرش آتش زدند.

محمدمهدی کوروش مقصود همرزم علی خاوری نیز در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به زمان آشنایی خود با ایشان عنوان کرد: برای اولین بار که سال ۹۴ به سوریه اعزام شدیم با ایشان آشنا شدم و در عملیات محرم در کنار هم بودیم.

وی با بیان اینکه علی آقا فردی بسیار متواضع بود، اخلاص و کار جهادی را دو ویژگی بارز ایشان دانست و تاکید کرد: شجاعت، ادب و متانت در برابر فرماندهان و سایر نیروها، خوش اخلاقی، خوش رویی و پای کار بودن از دیگر خصوصیات اخلاقی علی آقا بود.

همرزم علی خاوری با ابراز اینکه ایشان عاشق شهدا بود و همواره خادمی شهدا را می‌کرد، گفت: مهمترین دغدغه ایشان خدمت به اسلام و ولایت فقیه بود و همواره آرزوی شهادت می‌کرد.

وی با اشاره به مجاهدت‌های خالصانه علی خاوری در سوریه و جبهه مقاومت یادآور شد: اکثر رزمندگان و مدافعان حرم همدان در عملیات محرم شیمیایی شدند و ریه‌هایشان درگیر شد که علی آقا هم در این عملیات بود که درگیر شد و به سبب همین جراحات جنگی درد و رنج بسیاری را متحمل شد به طوری که وقتی در بیمارستان بستری بود به ملاقات ایشان رفتم گفت «دیگر تحمل ندارم خسته شدم دعا کن بروم» و سه روز بعد آسمانی شد.

درود خدا بر علی خاوری و همه مجاهدان فی سبیل الله

کد خبر 6096583

دیگر خبرها

  • ۹ فیلم نفس‌گیر کره‌ای که نباید از دست بدهید
  • حجاب‌استایل‌های ضدحجاب!
  • «امتداد»، در راه شبکه چهار سیما
  • ببینید | ویدیوی جالب آقای خواننده در کنار یک زن؛ رونمایی از عشق زندگی‌اش!
  • عکس| فیلم زندگی «تتلو» ساخته می‌شود؟
  • وقتی «علی خاوری» ابراهیم هادی زمانه شد
  • معجزه‌ای که روشنایی بخش چشم دل است
  • یک فرد را در چه سنی می‌توان «پیر» دانست؟
  • روایت شاپور بختیار از سبک زندگی امام خمینی
  • گریه تلخ پیرمرد پس از زندگی‌اش در آتش سوزی امامزاده ابراهیم